تا صبح...

ببخشید که اینهمه تأخیر افتاد، اما تقصیر من نبود، وقتی هوا شعری نیست، کلمه نمی‌بارد!



گفتی کـه قـرارمــان حوالی سحــر

رفتی و نیــامـد از تو تـا صبح خبــر

دیشب هم دوباره مثل همه شب

چشمم سر کوچه بود و دستم به کمر!

نظرات 7 + ارسال نظر
omid پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 10:55 ق.ظ http://harfneveshteh.blogsky.com/

جالب بود . وقت کردی یه سری به منم بزن و نظری بده

موسا پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:08 ق.ظ http://zehneziba.blogsky.com/

سلام
گفتی کـه قـرارمــان حوالی سحــر

رفتی و نیــامـد از تو تـا صبح خبــر

دیشب هم دوباره مثل همه شب

چشمم سر کوچه بود و دستم به کمر!

به شما گفته است قرارتان حوالی سحر. از ترکیب کلمات اینگونه بر می آید که در همین ۲۴ ساعت گذشته این قول را به شما داده است چون مسلما کسی که قول سحر می دهد لاجرم باید صبح،ظهر یا عصر یا نهایت سحر گذشته این قول را به شما داده باشد. در بیت دوم گله کرده اید که دیشب مثل همه ی شبهای گذشته منتظرش بوده اید . این جور در نمی آید چون اگر به تازه گی از شما جدا شده و قول داده تا سحر بیاید این قول دادن و نیامدن نمی تواند کار هر شب او باشد.شما دیرکردنش را در بیت اول فقط به 24 ساعت محدود کرده اید اما در بیت دوم محکوم است که مدتهاست رفته و نیامده است. این جور در نمی آید...

راستی در مصرع آخر می شد نوشت:
چشمم به کوچه بود و دستم به کمر!

سلام
ممنون از نگاه تیزبینانه‌ت
در مورد امام عصر علیه‌السلام، کسی نمی‌تواند برای ظهور وقت تعیین کند. پس قضیه‌ی تعیین یک زمان مشخص منتفی است. اما میدانیم که ایشان در حوالی سحر تشریف می‌آورند (روایات اینطور می‌گویند) و تازه منظور از سحر، پایان شب سیه است، ما هم که گرفتار شب جدایی هستیم، هر لحظه توقع آمدن این بزرگوار را داریم (توقع امر صاحبک لیلک و نهارک: شب و روز توقع ظهور را داشته باش) و به گمان اینکه الان ظهور می‌کنند و سحر فرارسیده است، چشمِ دلمان سر کوچه‌ی انتظار در جستجو است. امیدوارم منظورم را رسانده باشم . باز هم از نقدتان متشکرم
نقد دوم اصلا وارد نیست، چون وزن شعر مشکل دار می‌شود و تازه اگر هم وزن ایرادی پیدا نمی‌کرد، چشم سر کوچه بودن به نظرم زیباتر و شاعرانه‌تر است.

روح الله احمدی پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ق.ظ http://Iranianpoets.blogfa.com

سلام ای عزیز گرامی.
در رابطه با موضوع شعر که اینقدر مقدس است جای صحبتی نمیماند.
به نظر بنده [دیشب هم] کمی از روان بودن شعرتان کاسته است. نظر شخصی بود امیدوارم باعث ناراحتی نشده باشم.
همیشه پر شعر باشید...
یا حق

ممنون، اگر چه وزن شعر از روان بودن قدری دور میشه، اما غلط نمیشه. انشالله تو کارای بعدی.

رجا پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 ب.ظ http://mm2.blogsky.com

ای کاش در خانه می ماندم و با نسیم سحری هم آغوش می شدم
و از او نشان کوی تو را می خواستم

شلمان پنج‌شنبه 4 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:01 ب.ظ http://shelman.blogfa.com/

سلام مهدی
چه شاعر با شخصیتی، به مو هم سر می زندنده؟
عدی ام

ناشناس یکشنبه 7 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 03:22 ب.ظ

تو که جیک جیک مستونت بود
یاد زمستونت بود؟

این یعنی چی؟

پویا آریانا دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 04:58 ب.ظ http://www.pooya-aryana.blogfa.com

سلام دوست خوبم
بعد از نبودنی به روزم کردم
تا نگاهم کنی
نمی خواهی ببینی چه کرده ام؟
.
با احترام: پویا آریانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد